مقاله ای با موضوع دفاع مقدس
موضوع تحقیق: دفاع مقدس
دفاع مقدس
تا پای جان از میهن خود دفاع می کنیم
اقلیت دینی گروهی اندک از مردم یک کشور یا یک شهر که پیرو دین یا کیش مخالف عامه مردم آن شهر یا کشور باشند، تعریف شده است و ایرانیان زرتشتی، کلیمی و مسیحی تنها اقلیت های دینی شناخته می شوند که در حدود قانون در انجام مراسم دینی خود آزادند و در احوال شخصیت تعلیمات دینی بر طبق آیین خود عمل می کنند (قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، اصل سیزدهم)
پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، اقلیت های دینی همگام با عامه مردم در حفظ و حراست دستاوردهای انقلاب اسلامی کوشش نمودند.
با شروع جنگ تحمیلی از سوی نمایندگان اقلیت های دینی در مجلس شورای اسلامی و همچنین نهادها، نشریات، انجمن ها و مؤسسات وابسته به آنان بیانیه ها و اعلامیه هایی صادر شد که در همه آنها به آمادگی ارامنه، آشوریان، کلیمیان و زرتشتیان ایران برای مشارکت در جنگ و کمک به برادران مسلمان و پاسداری از استقلال کشور اشاره شده بود: «جنگ تحمیلی عراق علیه جمهوری اسلامی ایران اولین و مهمترین مسئله ای است که باید همه ما آن را در رأس کلیه امور قرار داده و به آن رسیدگی کنیم. مسئله ای که تا حل عادلانه و پایان آن همه مسائل را تحت الشعاع قرار داده و باید قرار دهد.»
گروه مشترک اقلیت های مسیحی ارمنی و آشوری، زرتشتی و کلیمی نیز با ابراز انزجار از تجاوز حکومت بعثی عراق به مرزهای جمهوری اسلامی ایران، از کلیه هموطنان خواست، با شرکت فعال در سازمان بسیج مستضعفین برای شکست تجاوزات عراق، اتحاد خود را با سایر برادران ایرانی تحکیم بخشند دوشادوش برادران مسلمان ایرانی تا پای جان از مرزهای میهن خود دفاع نمایند.
رهبران دینی و مسئولان جامعه ارمنی ایران نیز به عنوان بزرگ ترین گروه دینی – قومی مسیحی ایران بلافاصله پس از شروع جنگ تحمیلی با ارسال تلگراف به محضر امام خمینی(ره) رهبر انقلاب اسلامی و فرمانده کل قوا و دیگر مسئولان مملکتی، آمادگی همه جانبه جامعه ارمنی ایران را در راه پاسداری از دستاوردهای ملت ایران و تمامیت ارضی میهن اعلام نمودند. به دنبال این اطلاعیه ها ایرانیان مسیحی، زرتشتی و کلیمی دفاتر هماهنگی برای جمع آوری کمک های نقدی و جنسی و ارسال آنها به جبهه های جنگ و مناطق جنگ زده دایر نمودند. این دفاتر با هماهنگی و سازماندهی گروه های فنی داوطلب، آنان را به همراه گروههای اعزامی برای امور تدارکات و بازسازی به جبهه های جنگ و مناطق پشت جبهه اعزام داشتند. این عده که غالباً تکنسین های ماشین آلات سنگین و سبک، نظامی، تدارکاتی، راه سازی، برق، مخابران، سردخانه سازی و غیره بودند، در طول انجام خدمات، کلیه ماشین آلات اسقاطی یا نیازمند تعمیر اساسی را که باید به شهرها و تعمیرگاههای مجهز منتقل می شدند و در همان منطقه تعمیر و در اختیار رزمندگان اسلام قرار می دادند. گروه دیگری از صنعتگران نیز در کارگاههای خو به ویژه در تهران و اراک اقدام به ساخت بیمارستان های سیار، حمام ها، سرویس های بهداشتی سیار و سایر تجهزات مورد نیاز نموده و به جبهه ها اهدا کردند. گروه 22 نفری مهندسان و متخصصان ارمنی توانست طی دو هفته کار شبانه روزی در مناطق پشت جبهه، بیش از 140 خودروی نظامی و خدماتی را کاملاً تعمیر و برای استفاده مجدد به جبهه ارسال کند.
حضور صدها صنعتگر مسیحی در جبهه برای تعمیر و راه اندازی خودروها و ادوات نظامی، ارسال دهها کاروان هدایای اقلیت های دینی مسیحی – ارمنی و آشوری – زرتشتی و کلیمی، ارسال دهها دستگاه بلدوزر، لودر، آمبولانس، موتورسیکلت و دیگر وسائل مورد نیاز جبهه از دیگر فعالیت های اقلیت های دینی است. در مدارس اقلیت های دینی نیز از طرف اولیا و انجمن های دانش آموزان، جمع آوری کمک های نقدی و جنسی شروع شد و در کلیه انجمن ها و باشگاهها و در مناسبت های مختلف و اجرای مراسم در کلیساها معابد با رزمندگان جبهه ها اعلام همبستگی نمودند.
در سال 1360 شوراهای سه گانه خلیفه گری ارامنه ایران با انتشار اطلاعیه های رسمی، ارامنه ایران را از برگزاری مراسم جشن سال نو مسیحی بر حذر داشتند. در اطلاعیه شورای خلیفه گری ارامنه تهران تأکید شده بود: «با توجه به اوضاع جنگی کشور و به احترام و شادی روح شهدای جنگ حق علیه باطل بدین وسیله از عموم ارامنه دعوت به عمل می آید که از برگزاری هرگونه مراسم جشن سال نو مسیحی در محل باشگاهها اماکن عمومی و مدارس خودداری شود و مراسم تحویل سال نو را طی مراسم ساده ای در محیط خانواده برگزار نمایند و در ضمن بر ارامنه واجب است، جهت کمک به جنگ زدگان مخارج مراسم جشن های سال نو را به حساب شماره 499 منظور نمایند و به تمام دانش آموزان مدارس ارمنی نیز توصیه می شود وجوهی را که صرف تهیه هدایای عید می نمایند، از طرف اولیای مدارس خود به حساب فوق الذکر منظور دارند.»
اهدای خون از سوی اقلیت های دینی اعزام پزشکان و پرساران به جبهه های نبرد نیز یکی دیگر از فعالیت های مهم ستادهای پشتیبانی جبهه های جنگ تحمیلی در میان اقلیت های دینی ایران محسوب می شود.
برای دفاع از استقلال و تمامیت ارضی ایران، جوانان با به تن کردن لباس مقدس سربازی به خدمت زیر پرچم در آمده و به این صورت دین خود رانسبت به کشور ادا کردند. تعداد زیادی نیز داوطلبانه در کلیه عرصه های جنگ از خط مقدم تا پشتیبانی و تدارکات حضور یافتند. تنها در یک مورد 400 ایرانی ارمنی که قبلاً خدمت زیر پرچم خود را انجام داده بودند، به طور داوطلبانه به جبهه ها اعزام شدند. جوانان ارمنی و آشوری، کلیمی و زرتشتی با نشان دادن لیاقت و شایستگی خود در خط مقدم جبهه با شرکت در عملیات های مختلف، رشادت های بی نظیری را از خود نشان دادند. اقلیت های مسیحی ارمنی و آشوری، کلیمی و زرتشتی ایران در طول 8 سال دفاع مقدس صدها شهید، مفقود الاثر، جانباز و آزاده تقدیم نمودند.
دفاع مقدس جلوه اي از عاشورا
انسان نيازمند حجت برهان و بهانه شكني است . توجيه گري بهانه آوري و يافتن گريز گاه از حق كوشش هماره انسان است آن گاه كه در اسارت نفس و كشش ها و كشمكش هاي پست و فرومايه دنيوي فرو مي غلتد. همه پيامبران آمده اند تا فرصت « بهانه » را از انسان بگيرند تا هيچ كس نگويد : نمي دانستم كسي نگويد : چراغي نداشتم . خداوند در هدف بعثت انبيا مي فرمايد :« لئلا يكون للناس علي الله حجه بعد الرسل »
« تا براي مردم پس از (فرستادن ) پيامبران در مقابل خدا (بهانه و) حجتي نباشد . » (سوره نسا آيه 165 )
كربلا حجت بالغه است براي همه آناني كه نتوانستن يا نمي شود را فرياد مي زنند اتمام حجت است . كربلا از نظرگاه سني « حجت » است و تقريبا هر كس در كربلا مي تواند الگوي سني خود را بيابد نوجوانان قاسم عبدالله بن الحسن و عمرو بن جناده را جوانان و ميانسالان علي اكبر عباس عبدالله و جعفر را پيران حبيب عابس و مسلم بن عوسجه را زنان زينب (س ) رباب و ام وهب را و حتي كودكان اصغر و سكينه را. كربلا از اين جهت نيز در جنگ هاي تاريخ اسلام يك استثنا است ...
كربلا سرزمين بي بهانگي است تشنگي بهانه نجنگيدن و تنهايي دليل گريز تسليم و ذلت پذيري نيست . اگر بداني زن و فرزند نيز از قساوت و بي رحمي دشمن مصون نمي مانند و اسارت و رنج در انتظار نشسته است نمي توان صحنه را رها كرد و مسئوليت را ناديده گرفت . كربلانشان داد كه داغديدگي و اسارت نيز سلب مسئوليت نمي كند. در زنجير هم بايد خروشيد. در تنهايي بايد فرياد زد و در همه گاه و همه حال نبايد « راه » را رها كرد و نيمه تمام گذاشت . امتداد خون پيام است و اكمال شهادت پيام گزاري روشنگري رسواسازي ستمگر و نشان دادن چهره مظلوم حقيقت است .
در هشت سال دفاع مقدس و پس از آن اين جلوه حجت نمايي عاشورايي در جبهه پشت جبهه و در اسارت كاملا پيدا است . خانواده هاي عاشورا شناس حتي پس از شهادت فرزند فرزند ديگر را به جبهه مي فرستند درست همچون ابوالفضل العباس كه سه برادرش عبدالله جعفر و عثمان را يكي بعد از ديگري به ميدان فرستاد.
خانواده ها كودكان شيرخوار خود را كه در حملات موشك و توپ و بمباران به شهادت مي رسند اصغر مي بينند آوارگي را به جان مي خرند پير و جوان به جبهه مي آيند حتي زنان گاه در صحنه نبرد حضور دارند و به شهادت مي رسند و اسيران ـ آزادگان عزيز ـ در بند پيام مي دهند رسوا مي كنند و صبورانه شكنجه و درد و غربت را تحمل مي كنند...
كربلا پايان بخش سردرگمي و بلاتكليفي است . تكليف همه پس از كربلا معلوم است . هر كس در هر كجا در هر موقعيت و در شرايطي باشد از كربلا ناگزير است . اگر بپذيريم كه كربلا هر روز در ما اتفاق مي افتد. (كل ارض كربلا و كل يوم عاشورا) و هر روز حسين خوبي ها و پاكي ها به كربلاي قلب ما ميآيد و يزيدگناه و زشتي در مقابلش صف آرايي مي كند بايد از خودمان بپرسيم : چند بار رها از بهانه و توجيه اين حسين را لبيك گفته ايم (پيوند دو فرهنگ : عاشورا و دفاع مقدس دكتر محمد رضا سنگري )
ناگفتههای جنگ ایران و عراق
آلن فریدمن(نویسنده و محقق امریكایی): «امریكا به پیشنهاد ویلیام كیسی (رئیس سیا)،تحویل بمب های خوشه ای به عراق را در اولویت قرار داد زیرا این سلاح را مناسب ترین و كارآمد ترین سلاح برای در هم شكستن امواج انسانی مدافعان ایرانی می دانست.
چکیده: به اعتقاد او این بمب ها میتوانست به یك قدرت تصاعدی واقعی و مؤثر علیه قوای ایرانی تبدیل شود. در واقع این بمبها از لحاظ تكنیكی جزء سلاح های متعارف محسوب می شوند اما در میدان نبرد همانند سلاح های نامتعارفی چون سلاح های شیمیایی میتوانند موجب كشتار وسیعی شوند. چنانچه این بمب ها درست عمل كنند می توانند در وسعتی به اندازه 10 برابر زمین فوتبال هر كسی را كشته یا مجروح كنند. عملاً این بمب ها چرخ گوشت های هوایی هستند و هر چیزی را در سر راه خود خرد می كنند.»
جنگ ایران و عراق یكی از پیچیده ترین جنگهای جهان و منطقه بود و ما اكنون در شرایطی قرار گرفتهایم كه لحظه به لحظه اسرار و ناگفته هایی از این جنگ منتشر می شود. بخشی از حقیقت، درون جنگ ماست و بخشی دیگر آن در دست 26 كشوری است كه چرخ های ماشین جنگی عراق را روغن می زدند. كه به گوشههایی از ا اشاره میكنیم:
1)خواب و خیال دشمن در مورد ایران:
تا نیم ساعت دیگر كمر ایران خواهد شكست
وفیق السامرایی(مسئول بخش ایران در استخبارات عراق):
«رأس ساعت 12 روز 22 سپتامبر 1980 (31 شهریور 1359) صدو نود و دو فروند هواپیمای جنگنده نیروی هوایی عراق، به طرف اهدافشان در خاك ایران به پرواز در آمدند. در همین لحظه فرمانده كل قوا، صدام حسین در حالی كه چفیه قرمز رنگ به سر داشت و نوار فشنگ به دور كمر خود بسته بود، بی آنكه درجات نظامی¬اش را نصب كرده باشد، وارد اتاق عملیات شد.
«عدنان خیر الله» وزیر دفاع به او چنین گفت:
«سرور من!جوانها بیست دقیقه قبل به پرواز در آمدند» صدام به او پاسخ داد:« تا نیم ساعت دیگر كمر ایران خواهد شكست.»
2) كمكهای تسلیحات نظامی:
شوروی بزرگترین تأمین كننده نیازهای تسلیحاتی عراق
روزنامه القبس چاپ كویت:
«شوروی یك پل هوایی برای حمل اسلحه و مهمات به عراق بر قرار كرده است.گورباچف با ارسال نامه¬ای به برخی سران عرب، به آنان اطمینان داده است كه شوروی اجازه نخواهد داد عراق در جنگ با ایران شكست بخورد.»
«در نوامبر 1983 بین هزار تا هزار و دویست مشاور نظامی شوروی به عراق برگشتند و 400 فروند تانك55T و 250 فروند تانك12T به عراق داده شد و مقادیر عظیمی موشك گراد، فراگ 7،سام 9 و اسكادبی در راه بود. عراق تنها كشوری بود كه از بلوك شرق به موشك اسكادبی مجهز شد.»
«در سال 1983 شوروی بار دیگر تحویل سلاح در حجم وسیع را به عراق از سر گرفت و تمامی تجهیزاتی را كه عراق در طی دو سال نخست جنگ با ایران در صحنه نبرد از دست داده بود جایگزین كرد.»
چالز فیلیپ دیوید(نویسنده كتاب جنگ خلیج فارس توهم پیروزی):
«شوروی با61% بزرگترین تأمین كننده نیازهای تسلیحاتی عراق است.»
انگلستان و ساخت شبكه پناهگاه¬های زیر زمینی برای صدام:
«در ژوئن 1982 صدام تصمیم گرفت برنامه پرهزینه ساخت شبكه پناهگاه های زیرزمینی را به اجرا بگذارد تا بتواند منابع استراتژیك خود را از خطر حملات هوایی مصون بدارد. بر این اساس شركت های انگلیسی طرحی را ارائه كردند كه به موجب آن برای 48 هزار سرباز پناهگاه امن ساخته می شد.هر پناهگاه تونل پولادین داشت و می توانست تا 1200 نفر را در خود جای دهد. یكی از آنها در كنار كاخ ریاست جمهوری بنا شده بود. و پر از تجهیزات الكترونیكی، كامپیوتر،تله پرینت و شبكه های ارتباطی بود و دفتر صدام را با تمام نقاط عراق در تماس دائم قرار می داد. حفاظت از این پناهگاه به گونه ای بود كه اگر كسی به داخل آنها رخنه می كرد دوربین های ویدیوئی او را می دیدند و مسلسل های خودكار نصب شده بر روی دیوار ها بر سر و روی او گلوله می باریدند.در راستای همین همكاری ها شركت ماركنی انگلیس فرستنده های مایكروویو نظامی در اختیار عراق قرار داد و شركت راكال نیز متعهد شد تا كارخانه تولید پیشرفته¬ترین رادیوی نظامی جهانرا به نام جاگوار در عراق احداث نماید.»
مین های ضد نفر ایتالیایی
آلن فریدمن(محقق و نویسنده امریكایی):
«در یكی از پیچیده ترین خلاف كاری ها در رم، میلیون ها مین مرگ بار با استفاده از یك شركت قلابی در سنگاپور به عراق فرستاده شدند. عراق به كمك یكی از شعبات بانك «لاوورو» در شمال ایتالیا 9 میلیون مین ضد نفر به ارزش 25 میلیون دلار خریداری نمود. این مین ها ساخت شركت «والسلا» بود كه 50 درصد آن تحت مالكیت شركت فیات، گروه صنعتی بزرگ ایتالیا و تحت كنترل جیانی آنیلی 72 ساله بود كه امروزه نیز به عنوان پادشاه بدون تاج و تخت ایتالیا معروف است. برخی از مین هایی كه عراق دریافت نمود از نوع بسیار وحشتناكی است كه به راحتی می¬توان آنها را از هلی كوپتر پخش كرد یا به سادگی روی سطح بیابان انداخت. اگر كسی روی این مین¬ها پا می¬گذاشت پای قربانی تا مچ یا حتی ران پا قطع می¬شد.»
فرانسه و فروش جنگنده های میراژ
كنت تیرمن(محقق و نویسنده امریكایی):
« در ژانویه 1981، تحویل 60 فروند میراژ1F مجهز به موشك كه ابتدا از سوی والری ژیسكاردستن معلق شده بود آغاز گشت. در ژوئیه همان سال فرانسه بنی صدر و مسعود رجوی را به عنوان پناهنده سیاسی پذیرفت. رجوی، پاریس را به ستاد اپوزیسیون ایران تبدیل كرد. به دنبال خروج دیپلمات های فرانسه از تهران در سال 1982 فرانسه اقدام به تحویل 5 فروند هواپیمای سوپر اتاندارد مجهز به موشك های اگزوست به عراق كرد.»
آلن فریدمن:
«تحویل سلاح تقریباً به صورت روزمره ادامه داشت . یكی از پایگاه های ناتو كه در مركز فرانسه احداث شده بود به صورت مركز بارگیری آنتونوف های نیروی هوایی عراق در آمد. این هواپیماها روزانه به این فرودگاه می آمدند و موشك های ساخت فرانسه، بمب های خوشه ای، فیوز و تجهیزات رادار را با خود به عراق می بردند. سازمانهای اطلاعاتی فرانسه در سال 1986 بر آورد كردند كه اگر سه هفته از ارسال كمك به عراق خودداری كند،آن كشور شكست خواهد خورد.»
خمپاره های دو زمانه فرانسه
كنت تیرمن(محقق و نویسنده امریكایی):
«معامله 6/1 میلیارد دلاری طرح ولكان یكی از شیرین ترین معاملات فرانسه با عراق بود. 83 توپی كه موضوع قرارداد ولكان بود برای طیف وسیعی از مقاطعه كاران تسلیحاتی فرانسه درآمد تولید می كرد.درهمین راستا عراق از شركت فرانسوی TRT یك فیوز فوقالعاده پیشرفته و پیچیده خرید كه با نصب آن بر روی دماغه خمپاره ، موجب می¬شد تا خمپاره درست قبل از رسیدن به زمین منفجر شود. یكی از افراد ارتش فرانسه كه خمپاره اندازهای عراقی را در بیابانهای بصره آموزش می¬داد می گوید:«با یك بار آتش آنها هم? ایرانی¬ها را تا فاصله یك كیلومتری درو می¬كردند. همین سلاح بود كه جلوی امواج انسانی ایران را گرفت؛ درست مانند نبرد«وردن» در جنگ جهانی اول، آنها مدام آتش می¬كردند و ایرانی¬ها واقعا قتل عام می¬شدند.»
مصر كانالی برای فروش تسلیحات ناتو
آلن فریدمن(محقق و نویسنده امریكایی):
«در طول دهه 80 حسنی مبارك رئیس جمهور مصر حدود 5/3 میلیارد دلار موشك و تسلیحات به عراق فروخت كه صدام از پرداختن بهای آن امتناع كرد. در سال 1984 او با همكاران خود در دولت مصر به توافق رسید تا با عراق بر روی برنامه سری موشك های بالستیك دارای قابلیت هسته ای همكاری كند. این برنامه پروژه كندور 2 نام گرفت. مبارك در ملاقات خود با بوش در سال 1986،مصر را به كانالی برای صدور انواع گوناگون فناوری های موشكی ناتو كه شركت های پوشش اروپا به بغداد قاچاق می¬كردند تبدیل ساخت.»
بلژیك و ساخت پایگاه های نظامی برای عراق
«صدام در ژوئن 1982 قراردادی به ارزش 830 میلیون دلار با یك شركت بلژیكی به نام سیكسكو امضا كرد. هدف از این طرح پر هزینه كه به نام رمزی پروژه 505 خوانده می¬شد.آن بود كه برای جنگنده های پیشرفته عراقی 800 پناهگاه در عمق 50 متری زمین احداث گردد. سیكسكو كه از اعتبارات صادراتی دولت بلژیك استفاده می نمود طی 4 سال 17 پایگاه هوایی و چند مقر نظامی در عراق ایجاد نمود. میراژهای عراق در جریان جنگ با ایران از همین پناهگاه ها خارج می شدند و به پرواز در آمدند. از دیگر شركای صدام سایبترا كنسرسیوم بلژیكی بود كه با جدیت تمام روی پروژه¬های عكاشات و القائم كار می¬كرد و یكی از بزرگترین كارخانه های آزمایشی و تولید فسفات جهان را در این دو منطقه بنا نمود.»
3) كمكهای هسته¬ای و سلاحهای غیر متعارف:
همكاری¬های هسته¬ای برزیل
كنت تیمرمن(محقق و نویسنده امریكایی):
«در همان حال كه فرانسه مشغول تكمیل راكتورهای هسته ای در عراق بود، صدام با برزیل قرار داد 10 ساله همكاری هسته¬ای امضا كرد. این قرارداد كه در سال 1972 بسته شد به قدری محرمانه بود كه دولت بعدی برزیل مدعی شد از محتوای آن بی خبر بوده است. در یكی از تبصره¬های قرارداد كه به درخواست صدام گنجانده شده بود، برزیل متعهد می¬شد مقادیر زیادی اورانیوم طبیعی و غنی شده با درصد كم ، تكنولوژی هسته ای، تجهیزات و آموزش مربوطه را در اختیار عراق قرار دهد.»
فرانسه و اعطای یك بمب اتمی به عراق
وفیق السامرایی(مسئول اسبق بخش ایران در استخبارات عراق):
«كمكهای خارجی فرانسه به عراق به جایی رسید كه فرستاده آنها به بغداد آمد وبا وزیر دفاع وقت،عدنان خیر الله ملاقات نمود و به او گفت:
«فرانسه به طور جدی زمینه اعطای یك بمب اتمی به عراق را بررسی می نماید. می توان برای مجبور كردن ایران به توقف جنگ این بمب را به هدف مشخصی پرتاب كرد.»
من تا سال 1984 نسخه¬ای از این گزارش را كه با امضای وزیر دفاع برای صدام ارسال شده بود،در یك صندوق ویژه نگهداری می¬كردم.»
حسین كامل (رئیس صنایع دفاع عراق)در این خصوص می گوید:
«واقعیت این است كه تلاش ما ساختن بمب اتم بود. منتها با قدرت كم. به این خاطر اگر موفق به پیروزی در جنگ نشدیم آن را علیه ایران به كار ببریم. صدام سال 1990 را برای استفاده از بمب اتم در منطقه جنوبی جنگ تعیین كرده بود. آن روز تنها چیزی كه برای صدام اهمیت داشت به پایان رساندن ساخت بمب اتم و استفاده از آن علیه ایران بود.»
بمب خوشه ای كارآمد ترین سلاح برای درهم شكستن امواج انسانی
آلن فریدمن(نویسنده و محقق امریكایی):
«امریكا به پیشنهاد ویلیام كیسی (رئیس سیا)،تحویل بمب های خوشه ای به عراق را در اولویت قرار داد زیرا این سلاح را مناسب ترین و كارآمد ترین سلاح برای در هم شكستن امواج انسانی مدافعان ایرانی می¬دانست.به اعتقاد او این بمب ها میتوانست به یك قدرت تصاعدی واقعی و مؤثر علیه قوای ایرانی تبدیل شود. در واقع این بمبها از لحاظ تكنیكی جزء سلاح های متعارف محسوب می شوند اما در میدان نبرد همانند سلاح های نامتعارفی چون سلاح¬های شیمیایی می¬توانند موجب كشتار وسیعی شوند. چنانچه این بمب ها درست عمل كنند می¬توانند در وسعتی به اندازه 10 برابر زمین فوتبال هر كسی را كشته یا مجروح كنند. عملاً این بمب ها چرخ گوشت های هوایی هستند و هر چیزی را در سر راه خود خرد می كنند.»
آلن فریدمن(محقق و نویسنده امریكایی):
«كارلوس كاردوئن رئیس صنایع كاردوئن، به تدریج منافع سرشاری از فناوری بمب خوشه ای و تشویق مقامات ارشد شیلی برای ارسال آن به عراق به دست آورد. او تا آن زمان بمب¬های خوشه¬ای به ارزش نیم میلیارد دلار از طریق شیلی به عراق فروخته بود...و به وی اجازه داده شده بود كه مقدار زیادی ماده زیركونیوم را از ایالات متحده وارد كند . این ماده از مواد اصلی تشكیل دهنده بمبهای كوچكی بود كه در داخل بمب خوشه ای قرار داده می¬شد. او به دلایل متعددی از صدام و پینوشه (رئیس جمهور دیكتاتور شیلی)سپاس گذار بود، چرا كه صدام بهترین مشتری او بود كه در رؤیاهایش می¬توانست داشته باشد و پینوشه با توسعه تسلیحاتی شیلی او را به نوعی ثروتمند ساخته بود.»
4) كمكهای اطلاعاتی:
پیوند ماهواره ای امریكا و عراق
كنت تیمرمن محقق و نویسنده امریكایی:
«پیوند ماهواره¬ای در صدر موافقت¬های بلند مدت عراق و آمریكا بود در مورد تحركات نیروی هوایی ایران نیز اطلاعات با ارزشی در اختیار ارتش عراق قرار می¬گرفت، این اطلاعات را آواكسهای آمریكایی مستقر در ریاض، به كمك پرسنل آمریكایی از منطقه نبرد جمع آوری می¬كردند در همین راستا مجتمع پیشرفته و پر هزینه¬ای در بغداد ساخته شد تا اطلاعات مستقیماً از ماهواره دریافت شده و پردازش بهتری از اطلاعات بر روی عكس ها صورت پذیرد.»
سر لشكر وفیق السامرایی(مسئول اسبق بخش ایران در استخبارات عراق):
«این عكسها به گونه ای بود كه ما به راحتی می¬توانستیم تصاویر سربازانی كه در پادگان¬های ایران در حال آموزش هستند را مشاهده كنیم، حتی كسی كه در رژه، دست و پایش را به اشتباه حركت می¬داد در این عكس¬ها مشخص بود . هنگامی¬كه كارخانه¬های سیمان را بررسی می¬كردیم ، تعداد كیسه¬هایی كه در روی كامیون¬ها قرار داشت را به راحتی شمارش می¬كردیم، در عین حال ماهواره¬ها نتایج حملات هوایی و موشكی را نیز گزارش می¬دادند.»
زمامداران عربستان و دادن گزارشهای محرمانه ایران به عراق
مجله ژون آفریك مورخ 9 ژوئن 1982:
«زمامداران عربستان درست یك ماه مانده به شروع جنگ، هنگام استقبال از صدام به وی هدیه شاهانه¬ای دادند و آن گزارشی بود كه از سوی دستگاه های سری امریكا تهیه شده بود و در آن اوضاع اقتصادی، اجتماعی و نظامی ایران تشریح شده بود. علاوه بر آن اطلاعات دقیقی درباره وضعیت ارتش ایران، تعداد نفرات آن، مواضع و تجهیزات قابل بهره¬برداری آن و اطلاعات مختلف دیگر كه بسیار محرمانه بود به او منعكس كردند. خلاصه آنكه یك نقشه كامل تهاجم تهیه شده بود.»
دراختیار قرار دادن امكانات شناسایی
بر اساس عملیات سیاه رادیو های كد گذاری شده ای دراختیار خلبانان عراقی قرار داده شد تا آنها امكان ارتباط با افسران مستقر در كشتی¬های امریكایی در خلیج فارس را داشته باشند. یك افسر بازنشسته در این رابطه گفت:
«هدف این بود كه هواپیما¬های عراقی بر فراز خلیج فارس بتوانند با افسران ما تماس بگیرند. این روابط روزانه باعث شد تا هواپیماهای عراقی بتوانند نفت¬كش¬ها و كشتی¬های تجاری به مقصد ایران را شناسایی كنند و این امر كمك زیادی به عراقی¬ها در انتخاب اهدافشان می¬كرد.»
5)كمكهای نیروی انسانی:
«سودان در اواسط دی ماه 61 صدها تن از سربازان ارتش خود را به جبهه¬های جنگ علیه ایران اعزام نمود. همچنین بدستور جعفر نِمیری رئیس جمهور سودان در شهر خارطوم پایتخت این كشور و پاره¬ای از شهرهای دیگر دفاتری جهت ثبت نام برای اعزام نیرو به جبهه¬های جنگ علیه ایران دائر گردیده است. جعفر نمیری در مصاحبه با مجله الیوسف چاپ قاهره اذعان می¬دارد كه اعزام نیرو به عراق طبق تصمیمات كنفرانس سران عرب صورت گرفته است.»
سر لشكر وفیق السامرایی(مسئول اسبق بخش ایران در استخبارات عراق):
«در جهت كمك به عراق، یمن تیپ پیاده العروبه را به عراق فرستاده بود. اردن نیز نیروی الیرموك را به عراق گسیل داشت و سودان داوطلبانی را اعزام داشت كه در جبهه شرقی رودخانه میسان در خط مقدم جبهه فعالیت می كردند.»
6)كمكهای مالی:
پول، نفت و خاك كویت در خدمت صدام
دكتر «فواص بدر»، اقتصاد دان مستقل كویتی:
«كویت در جریان جنگ عراق علیه ایران قریب به 15 میلیون دلار پول نقد به عنوان وام بلاعوض در اختیار بغداد قرار داده است و این جدا از نفتی بود كه كویت برای عراق صادر می¬كرد.»
«افسران نیروی هوایی كویت اذعان كردند كه نیروی هوایی عراق از پایگاه هوایی علی السام كویت در طول جنگ به كرات استفاده می¬كرده است. این پایگاه چون در رأس خلیج قرار داشت راه عراق را برای هدف قرار دادن سكوهای نفتی خارك 200 كیلومتر كوتاه¬تر می¬كرد و این امر به خلبانان عراقی كمك شایانی می¬نمود.»
7)كمكهای شیمیایی:
مقام نخست آلمان در توسعه تسلیحات شیمیایی عراق
تیمر من محقق و نویسنده امریكایی:
«شركت آلمانی كارل كولمب سر انجام 6 خط تولید سلاح شیمیایی جداگانه به نام احمد، محمد،عیسی،عانی،مدای و قاضی در مجتمع سامره ایجاد كرد.اولین آنها در سال 1983 و آخرینشان در سال 1986 تكمیل شدند. از گاز خردل و اسید پروسیك تا گازهای عصبی سارین و تابون در این كارخانه تولید می¬شدند و در خمپاره¬ها، راكتها و گلوله¬های توپ جاسازی می¬شدند. بی¬تردید این بزرگترین كارخانه سلاح شیمیایی در جهان بود.»
رادیو بی بی سی به نقل از مجله اشپیگل:
«هیچ كشوری به اندازه آلمان چنین كمك تحقیقاتی و تولیدی به عراق در تهیه یك نوع سلاح كشنده و تعیین كننده نكرده است.»
سوئیس و ساخت كارخانه فرآوری اورانیوم
كنت تیمرمن (محقق و نویسنده امریكایی):
«عراقیها یك شركت سوئیسی به نام شركت مهندسی آلسا الو سوئیس را اجیر كردند تا كار بر روی پروژه اورانیوم را آغاز كند... در طول پروژه كاركنان شركت با هیچ كس تماس نداشتند و طرح آنها در كمال خفا انجام می گردید. بعدها معلوم شد كه این شركت واحد تولیدی خاصی دركارخانه القائم عراق ایجاد كرده تا به استخراج نمك های فلوئور و از جمله فلوئورآمونیم از اسید فسفریك مایع بپردازد. آن طور كه كار پیش می رفت القائم به صورت پروژه¬ای كلیدی در تولید سلاح هسته¬ای عراق در می¬آمد و این علاوه بر هزینه اولیه پروژه یعنی تولید مقادیر عظیم مواد شیمیایی برای استفاده در سلاح مرگبار گاز سمی بود.»
كمك های شیمیایی و بیولوژیك امریكا به عراق
شبكه تلویزیونیABC امریكا:
«صدام حسین از یك شركت امریكایی به نام «آل كولاك»در باتیمور بیش از 500 تن ماده شیمیایی به نام«فیودی گلیكول» خریداری نمود كه این ماده به گونه ای بود كه در صورت مخلوط شدن با اسید كلریدریك به گاز خردل تبدیل می¬گردید.»
«بنابر گزارشی، شركتهای خصوصی امریكا در دهه 80 با گرفتن مجوز از طرف وزارت بازرگانی امریكا نمونه هایی از مواد بیولوژیكی و میكروبی را به عراق صادر كرده¬اند كه این مواد از نوع ضعیف شده نبوده و قادر به تولید مثل بوده¬اند. در میان آنها میكروب سیاه زخم، طاعون و همچنین یك باكتری سمی به نام «ستریدیوم باتولینی» به چشم می خورد.»
كشف دخالت اسپانیا در تولید سلاح های شیمیایی عراق
«در یكی از عكسهایی كه در مجله تایم به چاپ رسید و شهرت بسیاری كسب كرد، هیأت سازمان ملل و روزنامه نگاران غربی با ماسك ضد گاز در حال بررسی یكی از بمب های شیمیایی كارنكرد?عراقی بودند . اگر فیوز الكتریكی آن عمل كرده بود این بمب هم مثل بقیه منفجر می¬شد. به هر حال مأموران سازمان ملل علائمی از روی بمب پیدا كردند و با رد یابی قضیه معلوم شد كه جداره بمب ساخت كشور اسپانیا بوده است. فیوزها نیز ساخت یك شركت اسپانیایی بودند. اگر فیوزها بی عیب و نقص بود و تمام بمب¬ها در جبهه نبرد منفجر می¬شد كشف دخالت دولت اسپانیا در برنامه تولید سلاح¬های شیمیایی عراق چندان آسان به نظر نمی¬رسید.»
8) كاهش قیمت نفت و قطع صدور نفت ایران:
گری سیك(مشاور امنیت ملی كاخ سفید):
«تا موقعی كه نفت ایران صادر می¬شود، جنگ ادامه خواهد یافت. بنابراین باید جریان صدور نفت ایران را قطع كرد.»
ویلیام فایر،نظریه پرداز غربی:
«ما با ایران چه كنیم؟هرچه پول در رگهای عراق تزریق شد، نتیجه نداده است. اگر عراق از دست برود، فردا كویت و پس فردا هم سعودی نیز خواهد رفت. تنها یك روزنه ی امید هست. با سقوط قیمت نفت ایران بر شكست می¬شود و ماشین جنگی آن از كار می¬افتد. شاید این درمان كارگر شد و این آخرین شانس ماست.»
9) كمكهای مجامع بین المللی:
نامه وزارت خارجه امریكا به هیأت نمایندگی دفتر اروپایی سازمان ملل، 14 مارس 1984
«وزارت خارجه به نماینده امریكا در سازمان ملل دستور می دهد كه حمایت سایر هیأت های نمایندگی غربی در سازمان ملل را جلب نمایندتا در مورد پیش نویس قطعنامه ایران كه استفاده عراق از جنگ افزار شیمیایی را محكوم می كند"رأی ممتنه" دهند . در غیر این صورت، ایالات متحده جریان این قطعنامه را متوقف سازد.»
ریچارد مورفی:
«تا زمانیكه عراق از سلاح شیمیایی در دفاع از خاك خود و در مقیاس محدود استفاده می كند توسلش به این سلاح "قابل درك" می باشد.»
روزنامه لس آنجلس تایمز:
«تا آن زمانی كه تنها ایرانیان قربانی حملات شیمیایی بودند چه در سازمان ملل و چه در پایتخت های كشور های بزرگ جهان عملاً عزم و اراده سیاسی كافی برای محكوم كردن اینگونه اقدامات وجود نداشت.»
واما اعترافات دشمنان در مورد امام و ایران:
هراس غرب از رهبری امام خمینی(ره)
كنت دامارانش (رئیس سابق سازمان جاسوسی فرانسه):
«ایران یكی از قدرت های واقعی منطقه است كه دارای ذخایر عظیم نفت در قلمرو وسیع و پرجمعیت خود می باشد؛هزاران سال است كه این امپراطوری به عنوان قدرت مسلط كل منطقه شناخته شده است. اكنون در زمان آیت الله خمینی این قدرت چند برابر شده است.»
روحیه جسارت و شهامت نیروهای ایرانی
كنت دمارانش:
«ایرانی¬ها افراد سرسخت خاورمیانه¬اند كه وقتی دارای احساسات مذهبی می شوند ، دوبرابر خطرناك می¬شوند. اكنون شناخت، مطالعه و نبرد با آنها در سطوح مختلف، بیشتر از هر زمان دیگری اهمیت یافته است. در حال حاظر ایرانیان شیعه به خوبی برای مبارزه، كه همیشه بخش جدایی ناپذیر تاریخ، فرهنگ و مذهب آنها بوده است ، آماده شده¬اند.»
«در اردوگاه های اسرای ایرانی افرادی را دیدیم كه قاطعانه برای فدا كردن جان خود در راه اعتقاداتشان آمادگی داشتند. آن منظره منادی جنگ جهانی چهارم بود كه ما فقط درك نا مشخصی از آن در ذهن داریم. اعتقادات مذهبی این افراد برای سوق دادن آنها به سوی انجام كارهایی كه به طرزغیر قابل باوری سخت بودند، نقش بسزایی داشته است.»
خبرگزاری فرانسه -3/1/1363:
«تاكتیكهای نظامی ایران از نظر جسارت و شهامت ، در تاریخ مورد استفاده قرار خواهد گرفت.»
خاطرات جنگ:
يك تكان اساسى - براساس خاطره اى از شهيد عليرضا دلبريان
گفتم: «هر جا كه هيچ كس نمى ره، منو بفرست همون جا.»
با تعجب نگاهى بهم انداخت و گفت: «نمى فهمم منظورت چيه.»
گفتم: «يك سال تو واحد تبليغات بودم، از اين كه نتونستم اونجا كار خاصى بكنم خيلى ناراحتم، اين بار مى خوام برم خطرناك ترين واحد.»
خنده اى كرد و گفت: «تخريب! تو با اين روحيه فقط براى واحد تخريب خوبى.»
اولين نماز ظهرى بود كه مى خواستم با بچه هاى تخريب بخوانم، چشمم كه به لباس هاى نظامى شان مى افتاد با آن يقه هاى بسته، بيشتر گرمم مى شد. عرق بود كه از سر و رويم مى ريخت.
براى دلگرمى هم كه شده به خودم گفتم: اين جا تبليغات نيست كه با زيرپوش نماز بخوانى بايد عادت كنى.
مجبور شدم براى يكرنگ شدن با آنها دگمه يقه ام را ببندم. كم اذيت نشدم سر نماز. همه كارهايشان، با جاهاى ديگر فرق مى كرد. نماز كه تمام شد، آمدم بلند شوم ديدم همه نشسته اند، انگار كه تازه بخواهند عبادت كنند، صلوات مى فرستادند و با چشم هاى خيس دعا مى خواندند. مگر اينها گرمشان نمى شد؟ مگر معنى گرسنگى را نمى دانستند. بالاخره بعد از چهل دقيقه رفتيم براى نهار، واقعا كه عجيب بود، حتى خوردنشان هم عادى نبود، دوباره صلوات و دعا، آن هم دعايى كه اصلا به گوشم نخورده بود.
بلد كه نبودم فقط به تقليد از آنها لبهايم را باز و بسته مى كردم.
با خود گفتم: «خدايا، اين جا چه خبره؟ اينها ديگه كى ان؟»
احساس كردم از زندگى خيلى عقب مانده ام، مى بايست براى ماندگار شدن در اين واحد تكانى به خود مى دادم آن هم يك تكان اساسى.
كلاهى پر از ياس
كوچك بودى، كوچك تر از حالا. وقتى بوى ياس فضاى كهنه و ساكت حياط را پر مى كرد، بوى برادرت را مى فهميدى. مى دانستى كه او عاشق عطر ياس است.
جا نمازش پر بود از ياس هاى سپيد حياط، ياس هايى كه از خشت هاى ديوار بالا و بالاتر رفته بودند و تو دست بلند مى كردى و روى انگشت هاى پا مى ايستادى و ياس ها را مى كندى و ميان دامن گلدارت مى ريختى...
برادرت چكمه هاى سياهش را واكس مى زد و تو كنج حياط بهارى مى نشستى و دور از چشم او ياس هاى سپيد را نخ مى كردى. گل هاى ميان دامنت كه تمام مى شد، حلقه ياس را به دست مى گرفتى و از ميان آن به او چشم مى دوختى، مى ديدى لباس هايش را پوشيده، كفش هايش را به پا كرده و چفيه اش را به گردن انداخته و ساكش را به دست گرفته وآماده رفتن است.
فكرى به ذهنت هجوم مى آورد. تو بارها در تلويزيون ديده بودى مردانى را با لباس هايى همچون لباس هاى او، با همان چكمه ها و با همان چفيه... ولى آن ها كلاه هايى آهنين بر سر داشتند و برادرت كلاه آهنى نداشت. تو بارها و بارها تصاوير تلويزيون را
نگاه كرده بودى و ده ها بار هم وسايل برادرت را جست وجو كرده بودى و به جز لباس ها و چفيه و قرآن و جانمازى پر از ياس چيز ديگرى نيافته بودى، از كلاه آهنين در وسايل او خبرى نبود.
دست هايت سست شدند و همراه حلقه ياس پايين افتادند. به طرف او دويدى، سرت را بالا گرفتى و گفتى: داداش! چرا اون مردهايى كه توى تلويزيون نشون مى ده كلاه آهنى دارند؟
برادرت شانه هاى كوچكت را با دو دست گرفت، گرماى دست هايش را احساس مى كردى. با مهربانى گفت: «براى اين كه تركش به سرشون نخوره...»
پا به زمين مى كوبيدى، گريه مى كردى و مى گفتى: پس چرا تو كلاه آهنى ندارى؟
آن روز او روى دو پا نشست، اشك روى گونه هايت را پاك كرد و گفت: «كلاهم پر از ياس است كه تو برام مى چينى، كلاه پر از گل رو كه نميشه بزارم سرم.»
تو خنديدى، او هم خنديد، آن وقت ايستاد و تو حلقه گل را بالا گرفتى و او خم شد تا آن را به گردنش بيندازى.
برادرت رفت و تو ماندى و عكس او ميان قابى چوبى بدون كلاه آهنى!
وقتى رفت، فصل گل هاى ياس تمام شده بود و باد عطر ياس ها را با خود برده بود...
شمعدانى هاى سبز
زن با شكم پيش آمده اش ايستاده بود پاى پنجره و پيراهنش هى باد مى خورد روى گلدان تازه گل كرده شمعدانى. ظرف آبى را خالى كرد پاى ساقه هاى نازك و سبز، دستى كشيد روى دانه دانه برگ ها و بعد آرام آرام دستش را برد روى شكم پيش آمده اش.
زن ناگاه به ياد آن روز افتاد،همان روزى كه برادرش گلدان را برد سمت او و گفت كه اين كودك خودم است. تازه قلمه زده ام او خنديده بود و گفته بود كه مرا چه به گل و گلدان. برادرش هم با اخم گفته بود كه اين مال تو نيست، فقط مال مسافر كوچكى است كه توى راه دارى. شايد موقعى كه نورسيده بيايد، دايى اش اين جا نباشد، شايد هم اصلاً برنگردد. او لب ورچيده بود و گريه كرده بود.
برادرش هم طاقت نياورده بود. ساك را زمين نگذاشته، برگشته بود دم در و گفته بود، مادرمان گفت: از مريم خداحافظى كن، دلش نازك است. و او به گريه افتاده بود و برادرش پيشانى او را بوسيده و گفته بود: دايى اش آرزو دارد كاكل زرى را ببيند. او خنديده بود و پسر از او دور شده بود. زن صدايش كرد: محمد كاظم.
پسر برگشته بود و زن رك گفته بود: «با اين لباس خاكى چقدر مرد شده اى. پسر داشت بال در مى آورد.
زن هنوز آن روز را فراموش نكرده، آرام دستى كشيد روى شكمش، برگ هاى شمعدانى همه كوچك بودند مثل پسر.
***
بچه توى بغل مرد ونگ مى زد. زن تا پايش را گذاشت توى خانه، چشمش خشك شد پاى پنجره روى شمعدانى هايى كه در نبودنش خشك شده بودند. محكم توپيد به روى مرد: «اى بى وفا چهار روز كنج مريض خانه بودم...»
تكيه اش خورد به ديوار و كف خانه نشست، مرد بچه قنداق شده را ولو كرد روى زمين، يك مشت آب خالى كرد. روى صورت زن، زن به حال آمد و چشم هايش خيره شد روى برگ هاى شمعدانى كه مثل صورت محمد كاظم بودند. مرد ظرف آب را خالى كرد پاى گلدان. ساقه شمعدانى لرزيد و يك دانه برگ زرد افتاد روى صورت بچه. جاى برگ روى ساقه انگار داشت سبز مى شد. كاكل زرى با خودش مى خنديد.