درس اول

نوجواني1

من از اين درس ياد گرفتم كه

دوره نوزادي و خردسالي تا 3 سالگي است* دوره كودكي از3 تا12 سالگي است* دوره نوجواني12 تا18 سالگي است و دوره بزرگسالي 18سالگي بعد*من فهميدم كه دوره نوجواني به چهار قسمت تقسيم شده است*الف] تغيرات مربوط به بدن(رشد جسماني) ب] تغيرات مربوط به ذهن (رشد ذهني) ج] تغيرات مربوط به اجتماع (رشد اجتماعي) د] تغيرات مربوط به هيجانات (رشد هيجاني)

فعاليت]چه تغيرات جسماني ديگري را تجربه كرده ايد كه در اينجاذكر نشده است؟شكم من بزرگتر شده است و رشد موهايم زياد شده است *

ازسال پيش تا كنون_____

1_قدم خيلي بلند شده است

بله

2_هيكل مردانه تر\زنانه تر شده است

بله

3_بيني ام بزرگ شده و گاهي جوش ميزنم

بله

صدايم تغير كرده است

بله

5_موهاي زيادي در قسمت هاي مختلف بدنم رشد كرده است

خير

6_بيشتر به لباس و قيافه خودم توجه ميكنم

خير

7_دوست دارم كه والدينم كمتر به من بگويند چه كار كنم چه كار نكنم

بله

8_فكر ميكنم بزرگ شده ام و خودم ميتوانم تصميم بگيرم

خير

9_نظر دوستانم برايم مهم شده است

خير

درباره ي موضوعات_10

زيادي فكر ميكنم

بله

11_نسبت به دوران دبستان سؤالات خيلي بيشتري ذهنم را مشغول ميكند

بله

12_به نظرم ديگران زياد اشتباه مي كنند

بله

13_دوست دارم با بزرگتر ها هم صحبت شوم

بله

14_دوست دارم درباره جنس مخالف بيشتر بدانم

بله

15_دوست دارم در جمع، نظراتم را مطرح كنم

بله

 

 

 

 

 

درس دوم

نوجواني2

من از اين درس ياد گرفتم كه

من از اين درس هيچي ياد نگرفتم همه را خودم ياد داشتم البته با معذرت خواهي

فعاليت]آيا متوجه تغير فكر در خودتان شده ايد، مثال هايي از آن را ذكر كنيد؟بله يك بار مي خواستم به عروسي خالم بروم اما تغير فكر دادم با خودم گفتم كه از درس عقب مي يفتم

فعاليت]آيا تاكنون فشار گروه را تجربه كرده ايد؟ تجربه خود را براي دوستانتان تعريف كنيد؟ نه من تجربه نكردم

 

درس سوم

شناخت هيجانات1

من از اين درس ياد گرفتم كه

من ياد گرفتم كه هيجانات و احساسات يك تجربه دروني است كه در مقابل اتفاقات بيروني و يا دروني در خود حس ميكنيم * نمونه هاي آن شادي،خشم،غم،ترس،نگراني،و*ياد گرفتم كه رفتار هاي ديگران و محيط اطراف در ما تاثيراتي

مي گذارند و احساساتي را بوجود مي آورند

فعاليت]سارا در مدت كوتاه صبحگاهي چه احساساتي را تجربه كرد؟او خيلي خيلي عصباني بود

فعاليت]خوب فكر كنيد و اتفاقاتي را كه از صبح برايتان افتاده در ذهن مرور كنيد و بعد در جدول زير بنويسيد كه در اثر آن اتفاقات چه احساس هايي را تجربه كرديد؟

اتفاق   داشتم با كامپيوترم بازي مي كردم برق ها رفت احساسات     عصباني شدم

اتفاق    زير دوش بودم آب قطع شد و كسي هم خانه نبود

احساسات   داشتم رواني مي شدم

فعاليت]سعي كنيد خودتان را در موقعيت هاي زير مجسم كنيد و بگوييد در چنين شرايطي چه احساسي را تجربه مي كنيد؟

معلم از شما درس مي پرسد و شما بلد نيستيد

خجالت مي كشم جلوي دوستام زايع شوم

بهترين دوست شما مي گويد كه شما را بيش از همه دوست دارد

خوش حال مي شوم

شما پشت سر كسي مي خنديد و او مي فهمد

ناراحت مي شوم

والدينتان اجازه مي دهند يك هفته به اردوي رامسر برويد

خيلي خيلي خوش حال مي شوم

كسي را مسخره مي كنيد و متوجه مي شويد كه او واقعاَ ناراحت شده است

صفا ميكنم

براي كاري كه نكرده ايد سرزنش مي شويد

رواني مي شوم

در صف اتوبوس يا نانوايي ايستاده ايد و كسي بدون نوبت جلوي شما مي ايستد

ناراحت مي شوم

شما پنج هزار تومان عيدي گرفته بوديد ولي آن را گم ميكنيد

بي خيال هستم، پول چرك دست هست

لباس نويي پوشيديد و دوستانتان مي گويند قديمي و از مد افتاده است

بي توجهي ميكنم و با آنها مي خندم

درس چهارم

شناخت و هيجانات2

من از اين درس ياد گرفتم كه

من ياد گرفتم كه گفتگوي دروني يعني اين كه ما بعضي وقت ها ما با خودمان حرف ميزنيم*ياد گرفتم كه گفتگو هاي دروني ما زياد اميدوار كننده هستند و در ما انرژي ايجاد مي كنند و گاهي بسيار نااميد كننده هستند و ما را دلسرد مي كنند و گاهي هم بينانه هستند و ما را به سمت رفتاردرست هدايت مي كنند

 

 

درس پنجم

هيجان عصبانيت1

من ازاين درس ياد گرفتم كه

من ياد گرفتم كه در مغز ما قسمتي وجود دارد كه به آن سيستم ليمبيك مي گويند*به سيستم ليمبيك مركز هيجانات هم مي گويند*

سيستم ليمبيك غير ارادي است و ما نمي توانيم كنترلش كنيم*مركز ليمبيك عصبانيت را بلافاصله شناسايي مي كند*من فهميدم كه در مغز ما قسمتي وجود دارد كه به آن قشرمخ*قشرمخ قسمتي از مغز است كه كارهاي ارادي را به عهده دارد،فكر مي كند و تصميم مي گيرد

فعاليت]شما وقتي عصباني مي شويد چه علايمي را در خودتان مي بينيد؟صورتم سرخ مي شود و بلند صحبت مي كنم

 

درس ششم

هنگام عصبانيت چه رفتارهايي نشان مي دهيم؟

من از اين درس ياد گرفتم كه

چيز مهمي در اين درس نبود

فعاليت]موقعيت هاي زير را بخوانيد و ببينيد فرد عصباني از چه شيوه اي برتي كنترل عصبانيت خود استفاده كرده است؟

1]سحر با خنده به سارا مي گويد:كفش جديد خريده اي؟ولي اينها كه ديگر مد نيست.سارا عصباني مي شود و در دلش مي گويد:فكر كرده خودش خيلي خوب لباس مي پوشد"ولي اصلا به روي خودش نمي آورد كه ناراحت شده.

به نظر شما سحر عصبانيت خود را با چه شيوه اي كنترل كرده است؟پنهان كردن

2]فرهاد مدت ها از دست سعيد عصباني بود تا يك روز سعيد از او خواست در حال مسايل رياضي كمكش كند و فرهاد فرصت را غنيمت دانست هنگام كمك كردن مرتب به او گفت:تو چطور اينها را تا حالا ياد نگرفته اي،اينها كه خيلي ساده است"

به نظر شمافرهاد از چه طريقي عصبانيت خودش را نشان داد؟

3]كامران و نيما تصميم گرفتند كه به باشگاه ورزشي بروند ولي به دوستشان نگفتند،علي كه موضوع را شنيد بسيار ناراحت و عصباني شد.ولي وقتي دوستش رضا را ديد گفت كه اين كامران و نيما خيلي بچه اند.مثل كوچولوها دو نفري مي روند باشگاه و به ما خبر نمي دهند.

به نظر شما علي با چه شيوه اي عصبانيت خودش را نشان داد؟غيبت كردن

4]مريم مي خواست به جشن تولد برود ولي مادرش گفت فعلا پول كافي براي خريدن هديه ندارد.مريم با عصبانيت در اتاق را محكم بست و به اتاق خودش رفت.

به نظر شما مريم با چه شيوه اي عصبانيت خودش را نشان داد؟از كوره در رفتن

5]جواد و رضا دو برادر هستند،وقتي جواد مي خواهد صبح ها به مدرسه برود رضا كه دبيرستان را تمام كرده عصباني مي شود و مي گويد:تو با سر و صداهايت مرا از خواب بيدار مي كني.تو اصلا براي من اهميت قايل نيستي،تو اصلا توجه نداري كه كس ديگري هم در اين اتاق خوابيده.تو....

به نظر شما رضا عصبانيت خود را به چه روشي بيان كرد؟تحقير كردن

6]زهرا و نسترن با هم قرار گذاشتند كه به مهماني بروند.زهرا و نسترن سر وقت در محل مورد نظر حاضر شدند ولي زهرا خواهر كوچكش را هم با خودش آورد و اين كار نسترن را عصباني كرد چون زهرا تمام وقت خود را با خواهرش گذراند.فرداي آن روز نسترن ديگر با زهرا حرف نزد و گفت:او اصلا معني دوستي را نمي فهمد.

به نظر شما نسترن عصبانيت خود را چگونه كنترل كرد؟قهر كردن